وقتی پای اینترنت می لنگه، وقتی صدای فن لپ تاپ
بالا می گیره و من صفحه رو مدام ری فرش می کنم برای باز شدن گوگل ترنسلیت تا بدونم
این کلمه چه معنی می ده”procrastination”.
اون موقع است که دست هام سرد می شه. خیس شدن زیر بغلم رو احساس می کنم و پیشاپیش
می فهمم سیگارهای پیاپی هم به کار نخواهند اومد. این جور موقع ها ظرف شستن، لباس شستن و هرجور تماس مستقیم
با اشیای روزمره مفیده. کشف کردن دوباره ی روزمرگی با انگشت ها. غذا
پختن حتی اگر گرسنه نباشی. شستن کیفت بدون این که متوجه باشی چندان تمیز هم شسته نشده.همه ی اینها از ری فرش کردن صفحه ی وب نجاتت خواهد داد.
بهانه ای برای جواب ندادن به آخرین مسیجت پیدا خواهی کرد ، آلارم خالی شدن باتری
لپتاپت رو نادیده خواهی گرفت، نقاشی نیمه کاره ی روی میز رو فراموش خواهی کرد و
بعد می تونی بری پای پنجره و سیگار دیگه ای روشن کنی و وقتی آخرین کام رو گرفتی با
دقت خاکستر و ته سیگار رو توی شوتینگ زباله محو کنی و برگردی پشت کامپیوتر و عکس
ها رو ریسایز کنی برای این پست و نوشتن این کلمات رو تموم کنی و بعد از اون مطمئنی
برای به "تعویق" انداختن همه ی اینها تا سیگار بعدی به زودی بهانه ی
خوبی پیدا خواهی کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر