ظرف نوشابه را که پایین آوردم این فکر ناگهان به ذهنم رسید که اگر کسی آنجا در نور آباژور پیدایش شود چه؟اگر کسی در برابر من ظاهر شود, بی هیچ اخطاری از گوشه ی اتاق به داخل بخزد و در برابر من بایستد. مثل همین صدای تق تق شبانه, که انگار اشیاء از تاریکی به عجز آمده اند و لابه می کنند, او نیز که جایی پنهان شده تا در تاریکی سر و صدا به راه بیندازد ناگهان از حضور من غافل گیر شود. تاریکی ما را به هم معرفی می کند تا در سکوت در مقابل هم بایستیم. باید قبول کرد که وضعیت ناراحت کننده ایست. دو نفر غریبه که مجبورند مدتی با هم تنها باشند. حرفی نخواهیم داشت تنها می توانیم حضور هم را نادیده بگیریم و سرسری از مخمصه فرار کنیم. او هم مانند من شاید در حال نوشتن این لحظه باشد. اون نیز جایی پنهان شده دارد با خودش حرف می زند. مثل تاریکی. مثل ظرف نوشابه که آرام آرام دارد گازش را پس می دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر